این مقاله رو همراه با خنده در ایسنا میخوندم. اشاره کرده که ایران رتبه یک در رشد کمیت تولید علم رو داره. من تا به امروز نمی دونستم که کمیت تولید علم چیه ولی فکر می کنم ظاهرش چیزی شبیه افرادی باشه که اطراف میدون انقلاب فروش مقاله ISI رو داد می زنن.
این مصداق دقیق سنجش کیلویی مقادیره. علم میتونه اخرین چیزی باشه که به طور کیلویی سنجیده میشه و البته به لطف مسئولین این هم اجرایی شده. سالهاست در زمینه های مختلف اقتصادی و سیاسی از همین زمینه های سنجش استفاده میشه و نتایج هم بسیار امیدبخش هستن، در حالی که در درون جامعه و از دیدگاه عملی، نتایج بسیار ضعیف هستن.
نگاهی دقیق تر به کمیت تولید علم
کمیت تولید علم دقیقا با توجه به تعداد مقالات تولید شده در کشور اندازگیری میشه. این امار نشون میده که چرا کسی با تولید تقلبی مقالات در کشور مقابله نمی کنه. درصد قابل توجهی از مقالات دانشگاه ها، همین مقالاتی هستن که در میدون انقلاب فروخته میشن. این مقالات با هدف تولید واقعی علم ساخته نشدن بلکه فقط با هدف ایجاد یک عدد ساخته شدن. در واقع حتی اگر در این مقالات یک ایده مبتکرانه هم وجود داشته باشه (که طبیعتا در مقالهی فروشی دیده نمی شه) به واسطه عدم وجود بستر امکان استفاده از اون نیست.
دلیل افزایش تولید مقالات در ایران در واقع خواست دولت بوده. ساختار همه چیز در وزارت علوم به نحوی شکل گرفته که تنها عدد مقالات تولید در کشور افزایش پیدا کنه. برای استاد تمام شدن در یک دانشگاه، استاد باید تعداد مشخصی مقاله داشته باشه. در واقع اگر فردی واقعا بخواد روی مقاله کار کنه از دیگران عقب می افته پس بهترین روش گرفتن اون تعداد مقاله به هر نحوی است. دانشجوها هم به همین روش تعدادی مقاله تولید میکنن تا بتونن در سطح دکترا تحصیل کنن یا وارد یک دانشگاه خوب بشن.
از کجا معلوم این مقالات واقعا علم نباشن؟
اولین دلیل عدم وجود تجهیزات در دانشگاه های کشوره. در زمینه برق (رشته تخصصی من) دستگاه های مورد نیاز برای انجام ازمایشات برق در تقریبا هیچ دانشگاهی در کشور وجود نداشت. البته من در سطح بالاتر از لیسانس تحصیل نکردم ولی دوستانی که کردند در این رابطه گفتن. بخش بزرگی از نتایج پایان نامه ها از طریق شبیه سازی در نرم افزار به وجود اومده بود. فاصله شبیه سازی تا واقعیت فیزیکی طبیعتا خیلی زیاده و البته نرم افزار نمی تونه نتایجی رو نشون بده که از قبل وجود نداشتن.
دومین دلیل عدم وجود دانش پایه برای جذب و دریافت علمه. از مجموع دانشجویان فوق لیسانس و بالاتره کشور من به جرئت می تونم بگم شاید نهایتا در بهترین حالت نصفشون تسلط کافی برای استفاده از منابع به زبان انگلیسی رو داشته باشن. یکی از دوستانم از تجربه شخصیش در کلاس ارشد در دانشگاه ازاد می گفت، که همه دانشجوها مقالات منبع رو برای خوندن به دارالترجمه می دادن. با کیفیت پایین ترجمه، طبیعتا مفهوم اصلی مقاله از بین میره و دانشجو حتی نمی فهمه توی اون مقاله چی نوشته شده. البته اوضاع طبیعتا در دانشگاه های خوب کشور مثل امیرکبیر و شریف و … بهتره اما باید دید چند درصد این مقالات در اون دانشگاه ها تولید شدن.
سومین دلیل نبود فرهنگ آکادمیک در کشوره. ما ابتدا و از دوران ابتدایی روند تولید علم رو یاد نمی گیریم. ساختار مدارس و دانشگاه ها در ایران برپایه روخوانیه. در هیچ بخشی از تحصیلاتم من به خاطر ندارم قرار بوده باشه چیزی رو خارج از مفاهیم کتاب یاد بگیریم. ساختار آموزشی همیشه به این صورته که مقداری مشخص از محتوا در اختیار دانش آموز و یا دانشجو قرار می گیره و باید اون رو یاد بگیره. هیچ وقت امکان ایجاد تغییر در اون ایجاد نمیشه. نمیشه کسی رو که 10 سال اینطوری اموزش دیده یه دفعه به یک دانشمند یا پژوهشگر تبدیل کرد.
تولید علم برای استفاده در کدام بخش؟
در نهایت باید با خودمان صادق باشیم. بستر فنی و صنعتی کشور ما اصلا امکان استفاده از علم در سطوح بالا را ندارد، به همین دلیل هم فارغ التحصیلان دکترای کشور در رشته های مهندسی معمولا در زمینه های نارتبط با سطح تحصیلات خود کار می کنند یا در بهترین حالت مدرس شده اند. ما در کشور تقریبا هیچ وسیله ای در بعد تکنولوژیک را تولید نمی کنیم که خارج از ایران تولید نشود (البته خیلی از کشورها همینطور هستند). ما بستر استفاده از علم را هم نداریم و حتی اگر مقاله ای با ارزش علمی بالا در ایران تولید شود باید برای اجرایی شدن به یک شرکت خارجی واگذار شود. به همین دلیل پژوهشگران ایرانی به صورت سیلی دائمی از کشور خارج می شوند. فرقی هم نمی کند که تعداد مقالات ما چه تعداد باشد، زمانیکه تاثیر آن روی اقتصاد ما صفر باشد.
Add comment