افراد مختلف ممکنه از داخل صداوسیما اطلاعاتی در مورد نحوه عملکرد اقای ضرغامی در طول حدود 10 سالی که مدیریت این سازمان رو داشت بدن. من میخوام از به عنوان یک بیننده تلویزیون در مورد روندی که در طول اون من از یه تماشاگر ثابت تلویزیون به یک فرد کاملا بی تفاوت به تلویزیون تبدیل شد، شرح بدم.
صدا و سیما قبل از اقای ضرغامی چطور بود؟
عمر من به مدیران پیش از اقای لاریجانی، خیلی قد نمیده. در مورد عمکرد اقای لاریجانی در صداوسیما هم نقدهای زیادی وجود داره. مخصوصا که ایشون بودن که اولین بار صدا و سیما رو جناحی کردن. اما در اون زمان همچنان درصد قابل توجهی از مردم تلویزیون نگاه میکردن. در طول اون مدت شبکه های تلویزیونی مثل شکه چهار (که من خیلی دوست داشتم) ایجاد شدن. چاپ روزنامه جام جم شروع شد (که البته در اون زمان نسبتا قابل قبول بود) و برخی از بهترین سریالهای تلویزیونی تولید شدن. مخصوصا در دوره اقای لاریجانی بود که پخش موسیقی در تلویزیون زیاد شد، که گرچه به خواننده های محدودی مثل محمد اصفهانی، عصار و … محدود می شد، اما باز هم قابل قبول بود. در این دوره مجموعه هایی از سریال های طنز هم پاگرفتن. بعضی از این مجموعه ها مثل برره رو من واقعا دوست داشتم.
به نظر میرسید لاریجانی دید نسبتا واقعی ای به تلویزیون داره. در اون زمان البته مردم مذهبی تر از الان بودن اما تلویزیون هم سعی می کرد تقریبا با ساختار فکری جامعه حرکت کنه. البته نمیشه گفت در اون زمان لاریجانی ساختار شکنی خاصی انجام میداد (سانسور همچنان وجود داشت) اما تولید برنامه های مفرح اولین اولویت تلویزیون بود.
ورود آقای ضرغامی
طبیعتا تاثیر کار هر مدیری در مجموعه بزرگی مثل صداو سیما تا یکسال معلوم نمیشه. بعد از اومدن اقای ضرغامی اولین اقدامشون حذف پخش موسیقی از تلویزیون بود. تقریبا تمام نماهنگ هایی که تا قبل از تلویزیون پخش میشد حذف شدن. سریال های طنز هم یک به یک کم شدن تا جایی که تقریبا هیچ سریال طنزی تولید نمی شد. پخش فیلم های سینمایی خارجی هم محدود شد (تا قبل سعی می شد تا جای ممکن فیلمها با سانسور پخش بشه).
من نمی دونم این به دلیل روند جایگزینی مدیران داخلی تلویزیونی بود یا یک سیاست کاملا عمدی که یک به یک کارگردان های خوب همکاریشون رو با تلویزیون قطع کردن. حتی مهران مدیری (که من خیلی ازش خوشم هم نمیاد) برای سالها در تلویزیون فعالیت نمی کرد. در همین زمان تلویزیون شروع به ساخت سریال های آموزشی خودش کرد که توی همشون به نحوی ایدولوژیهای خاص به تماشاگر القا می شد. در کل به نظر می رسید اولویت تلویزیون از یک دستگاه مفرح و آموزشی به یک ماشین پروپاگاندا تغییر کرده. همه برنامه های تلویزیونی به نحوی در تلاش برای القا چیزی به تماشاگر بودن. اخبار تلویزیون به نحوی جهت دار شد که دیگه غیر قابل تماشا می شد (من همین حالا هم نمی تونم بدون نیاز به کوبیدن سر به دیوار ده دقیقه اخبار تلویزیون رو تماشا کنم)
تعجبی نداشت که محبوبیت تلویزیون رفته رفته کمتر شد. مردم به سادگی اینترنت و شبکه های ماهواره ای رو با تلویزیون جایگزین کردن. حرکت های بی نتیجه ای هم برای جلوگیری از این روند (مثل فیلتر کردن وبسایت های پرطرفدار یا جمع کردن دیش ها) انجام شد که طبیعتا بی نتیجه بود.
اقای ضرغامی در مجموع یه دستگاه نسبتا موفق رو تحویل گرفتن و یه خرابه بسیار پر هزینه رو به مدیر بعدیش تحویل داد. جالبه که ایشون الان توئیترهای انتقادی هم از عملکرد سازمان ها و دستگاه های دیگه منتشر می کنه. خسارتی که عملکرد ضعیف اقای ضرغامی به بزرگترین سازمان رسانه ای کشور زد به هیچ عنوان قابل جبران نیست. افرادی که بعد از ضرغامی در اون جایگاه قرار گرفتن تنها به بازسازی تخروبه ها مشغول هستن. داره تلاش میشه بعضی از کارگردان ها و بازیگران قدیمی دوباره به تلویزیون برگردن، برنامه هایی با هدف تفریح ساخته بشن و صدا و سیما کمی از محبوبیتش رو برگدونه.
این رو هم باید گفت که از نظر بیطرفی یا انتشار اخبار درست، صداو سیما هنوز هم وضعیت خیلی بدی داره. صدا و سیما هنوز هم به هیچ عنوان تصویر درستی از واقعیت اتفاقات در ایران نمیده. این البته از روی زرنگی نیست، بلکه از روی بی تجربگی مدیران این مجموعه و عدم اطلاع اونها از نحوه عملکرد رسانه هاست. رسانه ای که قابل اعتماد نباشه به هیچ دردی نمیخوره!
Add comment